شهید بهشتی و تحولخواهی برای حوزههای علمیه
امیرحسین سلیمانیان – پژوهشگر مهمان
برای دانلود pdf این شماره کلیک کنید
مقدمه
همچنان در ذهن تاریخ، نگرانیهایش، توصیهها و توصیفهایش از روحانیت و روحانی، از طبلگی و طلبه و از حوزههای علمیه حک شده است، آنچنان که در نوشتههایش، روحانیت مطلوب و ارزنده را معرفی میکند و داشتن ویژگیهای آن را مورد توصیه قرار میدهد: «روحانى باید پیشتاز و پیشگام در مبارزات سیاسى گسترده، نیرومند، همراه با زد و خورد و کشته شدن و کشتن باشد تا یک روحانى تمام عیار باشد. علىوار، حسینگونه، پیامبروار باشد. مگر نه اینکه روحانى مىگوید من جانشین پیامبرم؟ مگر نه اینکه مىگوید من نایب امام زمان سلاماللهعلیه هستم؟ پس چگونه مىتواند خود را از مسئولیتهاى سنگین سیاسى و مبارزاتى برکنار بداند؟ روحانى باید مرد سیاست و مبارزه نیز باشد. (حسینی بهشتی، ۱۳۹۷: ۳۰۲)
اما این، واپسین و تنها پیام و تلاش ایشان برای رساندن روحانیت و حوزه به حالتی مطلوب و تراز نبود، نصیحتها و اندرزهایی که از دلواپسیها، دلمشغولیها و احساس مسئولیت عالمی گرانقدر در قبال حوزههای علمیه پرده برمیدارد. نگرانیهایی که نشأت گرفته از توجه به خروجیهای ضعیف حوزههای علمیه و بیتوجهی روحانیون نسبت به مشکلات بود. از اوایل دوران تحصیلش در حوزه، هویدا بود که او طلبهای متفاوت و نواندیش است، با حفظ همان تفاوت در اندیشیدن و نوع نگاه نسبت به مسائل، در تاریخ ایران اسلامی، جاودان گشته و با همان ژرفاندیشی و خردورزی کوشید تا عیوب و معضلات حوزههای علمیه را تا حد امکان شناسایی کند، سامان دهد و از چالشهای پیشروی آن بکاهد.
در اینجا قصد داریم به بهانه سالگرد اندیشمند مظلوم، آیتالله شهید دکتر بهشتی (ره) به آرا، اندیشهها و اقدامات این شهید بزرگ در راستای برطرفسازی مشکلات و نقاط ضعف حوزههای علمیه برای بالا بردن بهرهوری و خروجی حوزهها بپردازیم و اندیشههای ایشان را در سه مبحث نظام آموزشی، مسئله اقتصادی حوزه و تعاملات حوزه با مردم، مورد بررسی قرار بدهیم.
۱.تحولخواهی در نظام آموزشی
۱،۱.تربیت برای بحثهای نوین اجتماعی
یکی از مواردی که ما همچنان میتوانیم آن را از مشکلات مهم حوزههای علمیه به حساب بیاوریم، نبود مهارت مباحثه و توانایی استقامت در مقابل بحثهای نوین و بهروز اجتماعی است، مسئلهای که نهتنها به پیکره خود حوزه علمیه بلکه به جامعه نیز آسیب خواهد زد؛ زیرا امری طبیعی و بدیهی است که یکی از اقشار مهم و تأثیرگذار در پیشبرد مفاهیم و آموزههای اجتماعی اسلام و مقابله با آموزههای الحادی و دیگر مفاهیم انحرافی و نادرست، طلاب بوده و هستند. از دیگر سو، مسئله دیگری که همواره گریبانگیر طلاب حوزههای علمیه بوده است؛ انزوای نسبی نسبت به جامعه میباشد که از طرف اندیشمندان بزرگی مانند شهید بهشتی، شهید مطهری، امام موسی صدر و بسیاری دیگر نفی شده است و سعی بر آن شده تا طلاب همواره با حضوری همیشگی شانه به شانه عوامالناس زندگی کنند.
برای برونرفت از مشکلات بیان شده، بهترین ایده، تأسیس مدرسهای به سبک و سیاق مدرسه حقانی است. مدرسۀ حقّانى به همت شهید مظلوم و با هدف تربیت طلّاب جوان براى بحثهاى نوین اجتماعى تأسیس شد. شهید بهشتى، مسئولیّت مدرسه را به آیتالله قدوسى سپرد. آیتالله میلانى به مدرسۀ حقّانى که با مدیریت شهید بهشتى و آیتالله قدوسى اداره مىشد، توجّه ویژهاى داشت و بخشى از بودجۀ مدرسه را تأمین مىکرد. به همت شهید بهشتى، روشهاى نوینى در پذیرش طلاب، تدریس متون درسى، نحوۀ مدیریت، تدوین مطالب درسى و… در این مدرسه اجرا شد. شهید بهشتى پس از بازگشت از آلمان در سال ۱۳۴۹ نیز همکارى با مدرسۀ حقانى را ادامه داد. (مهدوی، ۱۳۹۵: ۱۳۰)
با برنامه ۱۷ سالهای که توسط مرحوم شهید دکتر بهشتی (ره) تدوین گشت؛ سعی بر آن بود که طلاب، توانایی برخورد با حوادث و بحثهای روز اجتماعی را داشته باشند و همچنین جایگاه پررنگ خود را در تأثیرگذاری اجتماعی حفظ کنند؛ در ادامه نیز مدرسه حقانى، منشأ فعالیتهاى بسیارى شد و فضلاى مبارز و فضلاى محققى را تربیت کرد که همه مشغول کار و فعالیت در نقاط مختلف کشور هستند. (بنیاد نشر آثار و اندیشههای آیتالله دکتر بهشتی،۱۳۸۰: ۱۶)
۱،۲. به استقبال نقد و بررسی آرا مورد توجه در جامعه
مشکل دیگری که شاهد وجود آن در حوزههای علمیه میباشیم؛ عدم رغبت نسبت به برخورد با آرا جدی مطرح شده در جامعه است، به این شکل که طلاب علاقهای به نقد و بررسی چه اندیشه و آرای مطرح شده و چه شخص مطرحکننده ندارند؛ در همین حال یکی از نقاط قوت مدرسه حقانی، برخورد با چنین مسائلی بود؛ به عنوان مثال یکی از شاخصترین افراد که آرای متفاوتی را بیان کرده بود و همچنین مورد استقبال بخش عظیمی از جوانان قرار گرفته بود مرحوم دکتر شریعتی است، در آن زمان برخلاف عدم تمایلی که نسبت به چنین مسائلی از دید حوزه و طلاب، دیده میشد در مدرسه حقانی یکی از مورد بحثترین مسائل بهشمار میرفت، به شکلی که در کلاسهای درس، مرحوم آیتالله مصباح به نقد آثار دکتر شریعتی پرداخته بود و شهید بهشتی نیز دیدگاه ایشان را نسبت به دکتر شریعتی مورد نقد قرار داد؛ با وجود صراحت در نقد نظرات آقاى مصباح، توصیه فراوان به حفظ حرمت ایشان بهعنوان مدرسى دلسوز و تلاشگر شده است تا مبادا فضاى سالم براى گفتوگو و مناظره علمى به عصبیت و هواى نفس آلوده گردد. (حسینی بهشتی،۱۱:۱۳۹۰)
این استقبال نسبت به آرا و اشخاص، آنچنان در وجود دکتر بهشتی وجود داشت که حتی بعدها نیز سخنرانی مفصلی در تاریخ ۲۹ خرداد سال ۱۳۵۹ در دانشکده نفت شهر آبادان ایراد کردند؛ صریحترین سخن ایشان در این باره در کتاب «دکتر شریعتى، جستجوگرى در مسیر شدن» آمده است که شامل دیدگاههاى ایشان دربارۀ مرحوم شریعتى است. (بنیاد نشر آثار و اندیشههای آیتالله دکتر بهشتی، ۴۰۰:۱۳۹۵)
البته باید این مورد را بازگو کرد که افراد دیگری نیز با نگاه تحولخواهانه به شکل دقیقی به استقبال چنین مسائلی میرفتند؛ بهعنوان مثال استاد شهید آیتالله مطهری که با توجه به آگاهی خود، به نقد و بررسی اندیشههای مارکسیستی و الحادی پرداخت؛ در همین امر نیز شاهد نمود این مسئله در شخصیت علمی دکتر بهشتی هستیم، بهصورتی که ایشان در مناظرات مختلفی حاضر میشدند و به نقد و بررسی اندیشههای مارکسیستی، دفاع و اعلام مواضع خود و حزب جمهوری اسلامی مبتنی بر اسلام ناب میپرداختند؛ بهعنوان مثال مىتوان به مناظرههاى تلویزیونى اوایل انقلاب اشاره کرد. (مهدوی،۲۷۶:۱۳۹۵)
۱،۳. ضرورت یادگیرى علوم اجتماعى و انسانى جدید بهمنظور شناخت موضوع
در وضعیت فعلی یکی از انتقاداتی که چه مردمان عادی و چه متخصصان در هر رشته آن را متوجه حوزه علمیه میکنند عدم شناخت فقها و علما نسبت به علوم و مسائل مطرح شده جدید و نوظهور میباشد و پس از آن این مطلب را بازگو میکنند که بدون شناخت یک مسئله، فقیه نمیتواند درباره آن حکمی صادر کند زیرا این حکم به علت نبود شناخت کامل، میتواند منجر به خسارات هنگفتی در هر عرصه شود.
از این رو در زمانی که شهید بهشتی (ره) با همفکرانش به اداره و برنامهریزى مدرسۀ منتظریهالشمس (که بعدها به نام بانى آن به مدرسۀ حقانى شهرت یافت) میپرداخت، دعوت از اساتید دانشگاهى علوم اجتماعى و انسانى، بهمنظور تدریس براى طلاب علوم دینى صورت گرفت. همچنین، کلاسهاى شبانه در دبیرستان دین و دانش قم که مدیریت آن بر عهده آیتالله بهشتى بود، بهمنظور آشنایى فضلاى حوزه با علوم جدید و زبانهاى خارجى تشکیل شد. پرسش این است که این همه تلاش براى درک علوم اجتماعى و انسانى جدید براى دانشآموزان و دانشآموختگان علوم دینى که عمدتاً با فقه، سروکار دارند به چه منظور انجام مىشد؟ پاسخى مبسوط به این پرسش اساسى، فرصتى بسیار گستردهتر از نوشتار حاضر مىطلبد، اما پاسخى خلاصه را مىتوان در این عبارت از «طرح کوششى نو در راه شناخت تحقیقى اسلام» یافت: «استفادۀ صحیح از فرآوردههاى علوم عقلى و علوم تجربى باید برای شناخت بهتر موضوعات و تعالیم اسلامى، بهمنظور شناخت بهترین راه براى تحقق بخشیدن به این تعالیم باشد.» (حسینىبهشتى، ۱۳۸۰: ۲۶)
این بدان معناست که براى اسلامشناس (فقیه یا غیر فقیه)، کسب شناخت صحیح از موضوعى که قرار است دربارۀ آن حکمى صادر شود، ضرورى است. آیتالله بهشتى، خود چنین پایبندى را داشت. از نمونههاى آن، حضور و جستوجوى او در شرکتهاى بیمه براى درک چگونگى فعالیتهاى آن و حضور و بحث و گفتوگو در رصدخانۀ هامبورگ براى درک شیوۀ محاسبۀ اوقات شرعى و رابطۀ آن با محاسبات نجومى جدید است. (بنیاد نشر آثار و اندیشه های آیت الله دکتر بهشتی، ۱۳۹۵: ۲۳۱ )
۲.تحول خواهی در نگرش مالی و معیشتی
متأسفانه شکلی دیگر از انفعال اجتماعی در کنار دیگر انفعالاتی که در بین طلاب مشاهده میشود همچنان درحال گسترش است؛ انفعالی که منجر به خسارات اجتماعی، اقتصادی، معیشتی و حتی اعتقادی میشود.
۲،۱. برو کار کن، مگو چیست کار
معضل و مشکلی که عالمان معاصری همچون شهیدان بهشتی و مطهری پیش از انقلاب نیز سعی در ارائه راهحل و نقد آن داشتند؛ نحوه ارتزاق طلاب و همچنین شیوه و حدود کار خارج از محیط حوزه توسط طلاب بوده و حتی هماکنون نیز انتقادات زیادی به شکل معیشتی طلاب و وضعیت اقتصادی آنان وارد است که سعی داریم تعداد کمی از مشکلات را به شکل ریزتر و جزئیتر بررسی کنیم. در ابتدا لازم است دو مسئله ارتزاق اهل علم و همچنین قرار دادن روحانیت، بهعنوان وسیله امرار معاش را شفاف کنیم. اسلام در مسئله ارتزاق اهل علم دستور بالخصوصى ندارد؛ یعنى اسلام نگفته است که آن کسانى که عالم دینى هستند چون عالم دینى هستند از یک وظیفه عمومى و یک واجبى که متوجه همه مردم است یعنى تلاش براى معاش معافند. این خود یک مسئلهاى است که اولًا در اسلام بر هر کسى واجب است که براى معاش و زندگى خود کار کند. (مطهری، ۱۳۹۹، ج۲۹: ۵۶۰) و همچنین در بحث قرار دادن روحانیت بهعنوان وسیله معاش و درآمد نیز بر طبق تعالیم اسلام، روحانیت جنبۀ سمت و مقامى که در سایۀ آن روحانیون، امتیازات مادى کسب کنند یا حرفهاى که نظیر حرفههاى دیگر، پیشه و وسیلۀ امرار معاش خود قرار دهند ندارد. (حسینی بهشتی،۵۵:۱۳۹۵)
اما متأسفانه میتوان دید بسیاری از روحانیون و طلاب، تلاش و یا حداقل رغبتی برای استقلال مالی و ایجاد برنامهای برای مدیریت معیشت خود ندارند؛ متأسفانه بدتر از آن شاهد گسترش عقیدهای هستیم که با صراحت ابراز میدارد که روحانیون و طلاب نیازی به کار و کسب درآمدی مستقل ندارند زیرا اهل علم هستند و در مراتبی بدتر حتی کاری مستقل از روحانیت و حوزه را ننگ و پست میپندارند؛ در حالی که شهید بهشتی در طی دوران تحصیل در حوزه با تدریس زبان انگلیسى در دبیرستانهاى قم امرار معاش مىکردند. (قاسمی،۱۱۸:۱۳۹۵)
۲،۲.ارتزاق از حوزه و مردم، ریش زیر تیغ
روحانی و طلبهای که صرفا از حوزه علمیه و مردم ارتزاق میکند در دو حالت دچار آسیب میشود:
اول، همانطور که پیشتر با عنایت به کلام شهید مطهری از تغییر دید یک روحانی به علت نحوه مدیریت معیشتش سخن گفتیم، باید در نظر داشت که در چنین حالی، روحانی نمیتواند به شکل کامل و خالص در راه تبلیغ قدم بردارد، البته که این گزاره مطلق نیست اما باید در نظر داشت که مسئله معیشت، فشارهای سنگین و طاقت فرسایی را متوجه افراد میکند و چنین اتفاقی کاملا معقول و منطقی است؛ جدای از آن، زمانی که یک روحانی برای معیشت و ارتزاق خود وابسته به مردم باشد همواره باید سعی کند محبوبیت و مقبولیت خود را میان مردم حفظ کند؛ شاید در نگاه اول چنین چیزی امری منفی بهنظر نیاید اما با کمی فکر و تأمل بر روی این مسئله میتوان دریافت که در چنین حالتی اگر مردم وارد یک فرایند انحرافی و کجروی شوند، آن روحانی به علت نبود محلی برای ارتزاق، مجبور است زبان در کام گیرد و برای ادامه زندگی و مدیریت معیشت خود سکوت کند.
دوم آنکه در حالتی دیگر وقتی یک روحانی وابسته به حوزه است و از حوزه ارتزاق میکند که آن هم به شکلی غیرمستقیم ارتزاق از مردم حساب میشود، در حالاتی که متوجه یک امر نادرست و اشتباه در حوزه میشود توانایی و قدرت نقد را نخواهد داشت، از این رو اشکالاتی که وجود دارند به علت وابستگی طلاب به حوزه، صرفا در خلوتگاههای طلاب و روحانیون مطرح میشود و قدمی برای حل آن برداشته نخواهد شد.
اینچنین، درک این مسئله برای مخاطب آسانتر میشود که چگونه بزرگمردانی مانند شهید بهشتی و شهید مطهری با قدرتی مضاعف، به نقد ساختارهای سیاسی و اجتماعی میپرداختند، قدرتی که عملاً در عدم وابستگی و استقلال آنان ریشه داشت. شهید بهشتی طى دوران تحصیل در حوزه به شهریههاى پرداختى از سوى مراجع وابسته نبود و با تدریس زبان انگلیسى در دبیرستانهاى قم امرار معاش مىکرد. پس از آن هم به استخدام آموزشوپرورش درآمد و تا پایان عمر از حقوق بازنشستگى آن استفاده مىکرد. این استقلال مالى و عدم وابستگى و ارتزاق از وجوهات شرعیه، موقعیتى ممتاز به ایشان مىبخشید تا براى مثال، در زمینۀ بازنگرى در نهادهاى سنتى و اصلاح اندیشۀ دینى در قید ملاحظات رایج روحانیت نباشد. (همان)
۳.تحول خواهی در ارتباط حوزه با مردم
آخرین مسئله مورد بحث در این یادداشت مرتبط به مسئله فاصله میان روحانیت و عامه مردم میباشد. متأسفانه این معضل، امروزه تا حد بسیاری گریبانگیر حوزهها است و ما شاهد هستیم که گاهی برخی از طلاب در جهانی دیگر زیست میکنند و با ادبیاتی دیگر میاندیشند و جوانی معمولی در جامعه و جوانی دانشجو در جهانی دیگر و با ادبیاتی دیگر در حال زندگی است. اگر روحانى در متن جامعه زندگى مىکند و با وجدان جامعه ارتباط دارد براى این است که به راستى با مردم زیست مىکند. (حسینی بهشتی، ۱۳۹۷: ۳۰۰)
فاصلهای که رفته رفته منجربه عدم درک زمانه توسط روحانیون خواهد شد و آنان را از مردم جدا خواهد کرد؛ اگر بخواهیم دلایلی را که چرا شهید بهشتی و افرادی مانند امام موسی صدر و یا شهید مطهری دچار این فاصله نشدند را بیان کنیم، میتوان مواردی را مانند آگاهی نسبت به زمانه و آشنایی با علوم روز و تحصیل، ارتباط و تعامل با دانشگاه، ارتباط بیواسطه و مستقیم با مردم، حضور در عرصههای اجتماعی مختلف و عدم فاصلهگیری از سبک زندگی روزمره عام، نزدیک کردن ادبیات تشریحی و کلامی به هنگام ارتباط با عموم مردم بیان کنیم و در دیدی جامعتر، نوع برداشت آنان را از میان مردم بودن، در نظر بگیریم؛ به نحوی که شهید بهشتی زندگی با مردم را کمال روحانی میداند. (همان)
در اهمیت نبود این فاصله و خلأ بین روحانیت و مردم، همین امر بس که مردم غریبگی و دوری از روحانیت را حس کنند و به چشم افرادی به دور از زندگی روزمره خویش به آنان بنگرند؛ وضیعتی که کمابیش هماکنون نیز حس میشود آن است که روحانیون و طلاب متوجه عینیتهای مشخص و معلوم جامعه نمیشوند و در نتیجه، جریانشناسی درستی صورت نمیگیرد تا بخواهند اقدامی در راستای آن در برابر حوادث مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مرتبط با مردم انجام دهند، اینچنین، با گذشت زمان از مردم فاصله خواهند گرفت و در دو دنیای متفاوت زیست خواهند کرد و هم به علت همین دوری، توانایی تأثیرگذاری و مقاومت دربرابر حوادث را از دست خواهند داد؛ زیرا حتی اگر بخواهند در آن زمان در برابر یک مسئله اجتماعی واکنشی نشان بدهند بهعلت نبود شناخت، نسبت به آن مسئله از دید ملت و عوام یا آن واکنش در همان ابتدا سرنگون خواهد شد و یا بهعلت دوری دیدگاهها و نبود تعامل میان حوزه و جامعه، شاهد واکنش و بازخوردی منفی از سمت مردم ،جامعه و اذهان عمومی خواهند بود.
جمعبندی
برای برونرفت از چالشهای پیشرو، حوزههای علمیه باید بکوشند که طلاب را با علوم جدید و کلاسیک آشنا کنند، سیستم مالی و اقتصادی را برای ارتزاق طلاب خود فارغ از وابستگی به حوزه و مردم با آموزش یک حرفه و کار طراحی کنند، طلاب را در برابر انتقادات و آرا جدید منعطف و منطقی بپرورند و آنان را از هرگونه افراط و تفریط نفی کرده و به معنی واقعی کلمه با مردم زندگی و معاشرت کنند و در آخر فقهایی مسلط به یک تخصص روز پرورش دهد تا آنان بتوانند احکامی دقیق، اصولی و با تسلط صادر کنند، حوزهای بسیار شگفت انگیز و دلنشین خواهد بود؛ حوزهای که در ساختار نظام جمهوری اسلامی دارای تأثیری عمیق، بزرگ و برجسته است و با ارتقاء خروجیهای آن میتوان شاهد ارتقاء خروجی در بسیاری از دیگر ارکان و عرصههای جامعه بود؛ در آخر امیدوارم بازخوانی اندیشه و آرا شهید عالیقدر و دانشمند، آیتالله دکتر بهشتی (ره) مورد توجه قرار گیرد و رفته رفته شاهد پیشرفت هرچه بهتر میهن عزیز اسلامیمان باشیم.
کتابنامه
بنیاد نشر آثار و اندیشههای آیتالله دکتر بهشتی (۱۳۹۵)، نگاهی دوباره: بازخوانی اندیشههای قرآنی شهید آیتالله دکتر بهشتی، قم: دانشگاه مفید.
بنیاد نشر آثار و اندیشههای آیتالله دکتر بهشتی (۱۳۸۰)، بازشناسی یک اندیشه، تهران: بقعه.
حسینی بهشتی، سیدمحمد (۱۳۹۷)، ولایت، رهبری، روحانیت، تهران: روزنه.
حسینی بهشتی، سید محمد (۱۳۹۵)، روحانیت در اسلام و در میان مسلمانان، تهران: روزنه.
حسینی بهشتی، سید محمد (۱۳۹۰)، دکتر شریعتی جستجوگری در مسیر شدن، تهران: بقعه.
قاسمی، صدیقه (۱۳۹۵)، شناخت اندیشههای اجتماعی شهید آیتالله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، تهران: روزنه.
مطهرى، مرتضى (۱۳۹۹)، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، چاپ هفتم، تهران: صدرا.
مهدوی، رحمت (۱۳۹۵)، آزادی مترقی در اندیشه شهید بهشتی، چاپ اول، تهران: نهادگرا.