آیا تا به حال از سوی حضرت امام مأموریتهای اجرائی و غیره دریافته اید؟ کجا؟ چه مدت و چگونه؟
بله، به خصوص از سال هزار و سیصد و چهل و دو، امام مسئولیت های گوناگونی را از من خواسته اند و من به حکم وظیفه انجام داده ام جز در یک مورد که عذر خودم را به ایشان عرض کردم. ایشان در سال هزار و سیصد و چهل و دو بنا بر تقاضای عده ای از مبارزین اصفهان از من خواستند که از قم به اصفهان بروم و در اصفهان برای سامان دادن به حوزه ی مبارزاتی اصفهان نقش مسئولیتی را عهده دار شوم. من در آن موقع خدمتشان عرض کردم که فکر می کنم در قم بیشتر می توانم منشأ اثر باشم و ایشان هم پذیرفتند.
بعد از آن وقتی به تهران آمده بودیم، در هیئت های مؤتلفه برنامه هایی داشتم و این شبکه مبارزاتی زیر زمینی بسیار فعال و متشکل بود. اینها از امام خواسته بودند که چند نفری به عنوان شورای روحانیت و فقاهت و ایدئولوژی و همچنین شورای سیاسی در تشکیلات مرکزی شان تعیین بشود که مرحوم آقای مطهری، آقای انواری، آقای مولایی و من بودیم. به هر حال در آن موقع امام تأیید فرموده بودند که من عضو آن شورا باشم و من عضو آن شورا بودم. بعد که امام را دستگیر کردند و به ترکیه تبعید نمودند، من همچنان عضو آن شورا بودم. در جریان پرونده ی قتل منصور، اسم من و اسم آقای مطهری هم بود. چون گروهی که او را اعدام انقلابی کردند از همین هیئت های مؤتلفه بودند و طبعا پای ما هم در میان بود. در همان گیر و دار بود که جریان رفتن به خارج پیش آمد و من به خارج رفتم. به هر حال تا آن موقع من در شورای روحانیت هیئت های مؤتلفه بودم. در طول مدتی که در تهران بودیم امام یک بار به مرحوم مطهری و من مأموریت دادند که برای تنظیم ایدئولوژی اسلامی و تهیه جزوه های آموزنده برای نسل جوان در خط اصیل انقلاب برنامه ای داشته باشیم و فرموده بودند هر نوع امکاناتی لازم است در اختیارمان بگذارند و دو نفری این کار را انجام بدهیم که مقارن شد با اوج انقلاب و ما هم بالطبع به فعالیت های انقلابی پرداختیم و اوج انقلاب سبب شد که ما دیگر نتوانیم به کارهای علمی بپردازیم. بعد از آن هم مسئولیت عضویت در شورای انقلاب و تنظیم کار شورای انقلاب را به عهده ی من گذاشتند و این ادامه داشت تا اخیرا که باز مسئولیت دیوان عالی کشور را به بنده سپردند.
ادامه دارد…
منبع: من محمد حسینی بهشتی هستم/صحفه ۴۴-۴۵