در طول این سالها فعالیتهای تبلیغی و اجتماعی داشتیم. در سال ۱۳۲۶، یعنی یک سال بعد از ورود به قم، با مرحوم آقای مطهری و آقای منتظری و عده ای از برادران، حدود هجده نفر، برنامه ای تنظیم کردیم که به دورترین روستاها برای تبلیغ برویم و دو سال این برنامه را اجرا کردیم. در ماه رمضان که گرم بود، با هزینهی خودمان برای تبلیغ می رفتیم. البته خودمان پول نداشتیم، مرحوم آیت الله بروجردی توسط امام خمینی که آن موقع با ایشان بودند نفری صد تومان در سال ۱۳۲۶ و نفری صد و پنجاه تومان در سال ۱۳۲۷ به عنوان هزینه ی سفر به ما دادند، چون قرار بر این بود که به هر روستایی می رویم، مجبور نباشیم مزاحم یک روستایی به عنوان مهمان او باشیم و خرج خوراکمان را در آن یک ماه خودمان بدهیم. بنابراین، برای کرایهی آمد و رفت و هزینهی زندگی، یک ماه خرج سفر را با خودمان می بردیم. فعالیتهای دیگری هم در داخل حوزه داشتیم که اینها مفصل است و نمی خواهم در یک مقاله فعلا گفته شود. در سال ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ که تهران بودم، مقارن بود با اوج مبارزات سیاسی- اجتماعی نهضت ملی نفت به رهبری مرحوم آیت الله کاشانی و مرحوم دکتر مصدق”. من به عنوان یک جوان معمم مشتاق در تظاهرات و اجتماعات و میتینگها شرکت می کردم. در سال ۱۳۳۱ در جریان ۳۰ تیر به اصفهان رفته بودم و در اعتصابات ۲۶ تا ۳۰ تیر شرکت داشتم و شاید اولین یا دومین سخنرانی اعتصاب که در ساختمان تلگراف خانه بود را به عهدهی من گذاشتند. یادم هست که کار ملت ایران را در رابطه با نفت و استعمار انگلیس با کار ملت مصر و جمال عبدالناصر و مسئله کانال سوئز و انگلیس و فرانسه و اینها مقایسه می کردم. در آن موقع موضوع سخنرانی اخطاری بود به قوام السلطنه” و شاه و این که ملت ایران نمی تواند ببیند نهضت ملیشان مطامع استعمارگران باشد.
ادامه دارد…
منبع: من محمد حسینی بهشتی هستم/ صحفه ۱۸-۲۱