بخش نهم

بخش نهم

در اینجا مدتی کارهای آزاد داشتم که باز مجددا قرار شد کار برنامه ریزی و تهیه کتابها را دنبال کنیم ، و همچنین فعالیتهای علمی را در قم ادامه دادیم و در رابطه با مدرسه ی حقانی . فعالیتهای تحقیقاتی گسترده ای را با همکاری آقای مهدوی کنی و آقای موسوی اردبیلی و مرحوم مفتح و عده ای دیگر از دوستان، انجام دادیم. بعد مسئله ی تشکیل روحانیت مبارز و همکاری با مبارزات، بخشی از وقت ما را گرفت. تا این که در سال ۱۳۵۵ هسته هایی برای کارهای تشکیلاتی به وجود آوردیم و در سال ۱۳۵۷ – ۱۳۵۶ روحانیت مبارز شکل گرفت و در همان سالها در صدد ایجاد تشکیلات گسترده مخفی یا نیمه مخفی و نیمه علنی به عنوان یک حزب و یک تشکیلات سیاسی بودیم. در این فعالیت ها دوستان همیشه همکاری می کردند. در سال ۵۶ که مسائل مبارزاتی اوج گرفت، همه ی نیروها را متمرکز کردیم در این بخش، و بحمدالله با شرکت فعال همه ی برادران روحانی در راهپیمایی ها، مبارزات به پیروزی رسید. البته این را باز فراموش کردم بگویم که از سال ۱۳۵۰ یک جلسه ی تفسیر قرآن را آغاز کردم که در روزهای شنبه به عنوان مکتب قرآن برگزار می شد و مرکزی بود برای تجمع عده ای از جوانان فعال از برادرها و خواهرها که در این اواخر حدود ۴۰۰ الى ۵۰۰ نفر شرکت می کردند؛ جلسات سازنده ای بود. در سال ۵۴ به دلیل تشکیل این جلسات و فعالیت های دیگر که در رابطه با خارج داشتیم، ساواک مرا دستگیر کرد. چند روزی در کمیته ی مرکزی بودم، که با اقداماتی که قبلا کرده بودیم تا برگهای زیادی به دست دشمن نیفتد، توانستیم از دست آنها خلاص شویم. البته قبلا مکرر ساواک من را خواسته بود، قبل از مسافرتم و بعد از آن. ولی در آن موقع بازداشت ها موقت و چند ساعته بود. این بار چند روز در کمیته بودم و آزاد شدم، دیگر آن جلسه ی تفسیر را نتوانستیم ادامه بدهیم در سال ۵۷ بار دیگر به مناسبت فعالیت و نقشی که در این برنامه های مبارزاتی و راهپیمایی ها داشتیم در روز عاشورا مرا دستگیر کردند و به اوین و بعد به کمیته بردند و باز آزاد شدم، و به فعالیت هایم ادامه دادم تا سفر امام به پاریس (نوفل لوشاتو) بعد از رفتن امام به پاریس (نوفل لوشاتو) چند روزی خدمت ایشان رفتیم و هسته ی شورای انقلاب با نظرهای ارشادی که امام داشتند و دستوری که ایشان دادند تشکیل شد. شورای انقلاب ابتدا هسته ی اصلی اش مرکب بود از آقای مطهری، آقای هاشمی رفسنجانی، آقای موسوی اردبیلی، آقای باهنر و بنده. بعدها آقای مهدوی کنی، آقای سیدعلی خامنه ای و مرحوم آیت الله طالقانی و آقای مهندس بازرگان و دکتر سحابی و عده ی دیگر هم اضافه شدند. تا بازگشت امام به ایران؛ که فکر می کنم از بازگشت امام به ایران به این طرف فراوان در نوشته ها گفته شده که دیگر حاجتی نباشد درباره اش صحبت کنیم.
ادامه دارد…

منبع: من محمد حسینی بهشتی هستم/ صحفه ۲۸-۳۱

پیمایش به بالا